سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون حدیثى را شنیدید آن را فهم و رعایت کنید ، نه بشنوید و روایت کنید که راویان علم بسیارند و به کاربندان آن اندک در شمار . [نهج البلاغه]
درانتظاربه رنگ ارغوان
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» تمجید کیهان از فیلم «باد بر مرغزارها می وزد» به کارگردانی کن لو

در حاشیه اعطای نخل طلای جشنواره کن 2006 به کن لوچ، کارگردان بریتانیایی
فریاد سینمای بریتانیا بر بریتانیا

هادی کافی
پنجاه و نهمین نخل طلای جشنواره فیلم کن به فیلم «باد بر مرغزارها می وزد» به کارگردانی کن لوچ رسید.
این اتفاق سینمایی مسئله ای است که نباید به سادگی از آن گذشت و امیدواریم که فیلمنامه نویسان و کارگردانان و مسئولین سینمایی کشور خودمان رابه فکر فرو ببرد که چه اتفاقاتی باعث تولید این فیلم شد و این فیلم چه جریانی را می تواند در جهان به وجود بیاورد و چه تأثیراتی را بر اذهان عمومی داشته باشد.
«باد بر مرغزارها می وزد» در ظاهر روایتی است از تاریخ مبارزه ارتش جمهوری خواهان ایرلند برای آزادی هم وطنانشان از ظلم ارتش بریتانیا در سال 1920 میلادی. اما چرا پس از گذشت هشتاد و شش سال از آن واقعه کن لوچ، این کارگردان بریتانیایی این تاریخ را روایت می کند؟
این سؤالی است که بهتر است پس از روایت داستان این فیلم به آن بپردازیم. فیلم با بازی محلی جوانانی در اطراف شهرک کوچکی در ایرلند آغاز می شود، شور و نشاطی همراه با آرامش البته آزادی که سریع تبدیل به غم و خشم با کشته شدن یکی از آنان توسط نیروهای ارتش بریتانیا می شود. چرا که جوانان نباید تجمع بیش از چند نفر را حتی به بهانه بازی داشته باشند. «دمین» که جوانی پزشک است می خواهد برای کار در بیمارستانی در لندن به زندگی آرام خود بپردازد اما دوستانش از او می خواهند تا با پیوستن به آنها در مقابل ظلم ایستادگی و مبارزه کند و زندگی آرام و آینده دار خود را رها کند. پزشک جوان در ایستگاه راه آهن خشونت نیروهای بریتانیایی را بر رئیس و مسافران قطار می بیند و تصمیم می گیرد که به برادر خود «تدی» و دیگر دوستانش بپیوندد. داستان فیلم به مبارزات آنها علیه انگلیس می پردازد و با نشان دادن خشونت های غیر قابل تحمل تصویری از انگلیس نشان می دهد که هر تماشاگری را از خشونت انگلیسی ها بیزار می کند. صحنه ای که به وضوح نشان می دهد چگونه نیروهای انگلیسی ناخن های تدی را برای اعتراف می کشند و...
جوانان این شهر کوچک و دیگر جمهوری خواهان ایرلندی به مبارزه خود ادامه می دهند تا مخاصمه هر دو طرف به پایان می رسد و پیمان صلحی امضاء می شود که برخی از جمهوری خواهان از جمله تدی آن را می پذیرند و با لباس های نظامی جای سربازان انگلیسی را می گیرند و بر شهرهای خود حکومت می کنند اما گروهی از جمله برادر تدی این پیمان را آزادی کامل ایرلند نمی دانند و دمین و برخی دیگر با مخفی کردن سلاح هایی که در مبارزه با انگلیسی ها به دست آورده بودند با پذیرندگان پیمان مخالفت می کنند. تدی که پس از پیمان صلح با انگلیسی ها مسئول نظامی شهر کوچکشان شده است برادرش دمین را دستگیر می کند و چون دمین محل سلاح ها را نمی گوید او رااعدام می کند.
کن لوچ، کارگردان این فیلم که یکی از سرشناس ترین و معتبرترین فیلمسازان بریتانیایی است، پس از کسب جایزه نخل طلا خطاب به حاضران در پنجاه و نهمین جشنواره کن گفت: «امیدوارم فیلم من بتواند گام کوچکی رو به جلو در ترغیب بریتانیا برای رویارویی با تاریخ امپریالیستی خود باشد. شاید اگر ما واقعیت های گذشته را بگوییم، در واقع واقعیت های امروز را هم بیان کنیم.»
هر چند این فیلم هنوز در همه کشورها به نمایش درنیامده اما جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن 2006 را کسب کرده و توجه بسیاری را برانگیخته است. با این حال برخی از رسانه های انگلیسی با کنایه اشاره کرده اند که بردن این جایزه بیشتر از سرخوش شانسی بوده یا اینکه کن لوچ جایزه را در قالب جایزه یک عمر فعالیت هنری اش دریافت کرده است. برخی از نشریات انگلیسی حتی برخورد بسیار تندتری داشته اند و کن لوچ هم گفته است که برخی نشریات مرا با «لنی ریفنشتال» تبلیغاتچی نازی ها مقایسه کرده که پاسخ خام، شریرانه و دروغ پردازانه ای است. پس ما آشکارا آزارشان داده ایم. همه اش به این خاطر است که آنها نمی توانند در برابر زیر سؤال قرار دادن امپراتوری بریتانیا طاقت بیاورند. لوچ در جایی دیگر گفته است که ما مسئولیت داریم به اشتباهات و وحشی گری های رهبران گذشته و حال خود حمله کنیم.منظور دقیق این کارگردان بریتانیایی از اشتباهات و وحشی گری های رهبران گذشته و حال، کاملاً مشخص است. کافی است نگاهی به وقایع اخیر که در جهان رخ داده است بیاندازیم. حمله آمریکا و انگلیس به افغانستان، عراق و جنگ هایی که در آفریقا با پشتوانه و تشویق آنها ادامه دارد و حشی گری هایی در ابوغریب، گوانتاناما و... که توسط نیروهای انگلیسی و آمریکایی انجام می شود. کن لوچ دقیقاً به این رویدادها اشاره می کند و این فریادی است از بریتانیا بر بریتانیا.
کن لوچ چرا در سال2006 فیلم باد بر مرغزارها می وزد را می سازد و چرا اصرار دارد که بگوید این فیلم فقط روایت تاریخ یک کشور نیست بلکه حمله ای است به رهبران امروز دنیای غرب و چرا فیلم خود را از بطن مردمی ساده و روستایی روایت می کند؟
مخاطب این فیلم همان مردم هستند که امروز در معرض سانسورهای شدید رسانه ای قرار دارند و باید خشونت های چندش آور این فیلم را ببینند. هر چند این فیلم برخلاف فیلم های هالیوودی به آن خشونت ها افتخار نمی کند اما به مخاطب می گوید که باید واقعیت های دیروز و البته امروز را مشاهده کند.شاید نیازی نباشد به پرسش های فوق پاسخ داد و نوشت بلکه باید بیشتر فکر کرد. باید مسئولین فرهنگی و سینمایی کشورمان فکر کنند، باید فیلمسازان ما فکر کنند، فیلمنامه نویسان فکر کنند و مخاطب خود را به فکر وا دارند.
برگزیده نخل طلای کن 2006 به همت بنیاد سینمایی فارابی در سینماهای فرهنگ، سپیده، ایران، فرهنگ سراهای هنر و آسمان به صورت تک سئانس و در سینما قدس مشهد در تمامی سئانس ها برای هموطنانمان به اکران عمومی درآمده است که امیدواریم استقبال خوبی از آن بشود

 وقتی سینما اسلحه می شود نگاهی جامعه شناختی به سینمای کن لوچ

آرش فهیم
در تاریخ سینمای جهان، معدود فیلمسازانی وجود دارند که هم سینما را یک «ابزار» می دانند و هم از نظر هنری در آن موفق باشند. عمده آثار که به منظور تبلیغ و ترویج ایدئولوژی ها ساخته می شوند، تبدیل به فیلم هایی شعاری، سطحی و تاریخ مصرف دار می گردند. اما در میان همه سینماگران، فیلمسازی است که علاوه بر دارابودن این ویژگی، توانسته آثار ماندگار و فاخر خلق کند: «کن لوچ» کارگردان متفاوت و معترض بریتانیایی. او به سینما، فراتر از ابزار می نگرد و آن را یک «سلاح» می پندارد. در مراسم تقدیرش در جشنواره اخیر فیلم لوکارنو گفت: «سینما باید سلاحی برای مقابله با سلطه جویی های سرمایه داری و امپریالیست ها به کار رود.» و حالا فیلم او «باد بر مرغزار می وزد» در ایران اکران شده است. اما کن لوچ کیست و اهمیت سینمای او برای ما چیست؟
نکته اول اینکه نمایش این فیلم در ایران رویدادی با اهمیت و ارزشمند در عرصه فرهنگی کشورمان قلمداد می شود. ورای این مسئله که این اثر برنده یکی از مهم ترین جشنواره های بین المللی جهان شده است، به روی پرده آمدن چنین فیلم هایی قطعا می تواند به رشد کیفی و بالاتر رفتن سطح سینمای ملی مابینجامد و فرصتی گرانبها را برای سینماگران، صاحب نظران و علاقه مندان سینمای کشورمان فراهم می کند تا با سینمای روز جهان آشنا شوند.
لوچ، جزو آن دسته از فیلمسازان است که توانسته اند ضمن در خدمت گرفتن تکنیک و فن این هنر- صنعت آن را به خدمت ایدئولوژی و آرمان های خود در آورند.
برای آنانکه هنر و سینما را به مثابه وسیله ای برای بیان عقاید و مبارزه می دانند، لوچ یک الگوی کامل است. اگرچه فیلمسازانی چون الیوارستون، ژان لوک گدار، مل گیبسون و ... نیز دارای چنین شاخصه ای هستند، اما لوچ جایگاهی خاص را داراست. به طوری که وی طی دوران فیلمسازی اش به طور جد و مداوم، پی گیر مسایل اجتماعی و سیاسی پیرامون خود بوده است و از طریق آن به نقد و جریان سازی پرداخته است.
فیلم های او همواره مطابق با شرایط بین المللی و اوضاع جاری بر کره زمین بوده است.جهانی که طی قرن اخیر در کشاکش جنگ ها، لشکرکشی ها و تجاوزات، مبتلا به جراحت های شدید و عمیق شده است و لوچ از جمله افرادی بوده که برای التیام این زخم ها تلاش کرده است. هرچند موطن این کارگردان غرب و انگلستان است و شاید همین مسئله سبب شده است که در پاره ای مواقع در آثارش با نوعی محافظه کاری در قبال سیاست های ضدانسانی غرب توأم شود. چیزی که هر مخاطب زیرکی به خوبی می تواند آن را درک کند. این مسئله ای است که برای ما به عنوان جامعه ای معترض به زیاده خواهی غرب و برای تمامی کشورهای تحت استیلای سلطه جهانی، در مقام بیننده آثار لوچ، از اهمیتی فوق العاده برخوردار است.
آخرین خبر مربوط به کن لوچ که نشان داد او تا چه حد نسبت به مسئله بشر و زندگی او حساس است به ماه آگوست (شهریور) برمی گردد. زمانیکه اسرائیل وحشیانه ترین جنایات را علیه مردم مظلوم لبنان و فلسطین تحمیل کرد، وی دعوت جشنواره حیفا- که در اسرائیل برگزار شد- را رد کرد و در سخنانی اعتراض آمیز خواستار تحریم فرهنگی این دولت غاصب شد. وی در سخنانی گفت:«دیگر درهر جشنواره ای که فیلمسازی از اسرائیل حضور داشته باشد شرکت نمی کنم» وی همچنین ابراز داشت: «فلسطینی ها بیش از 40 سال است که از اشغال سرزمینشان، ویرانی خانه هایشان، ربوده شدن فرزندانشان و به خاک و خون کشیده شدن تمدنشان می گذرد. ما باید دولت های آمریکا و اسرائیل را به خاطر تجهیز اسرائیل محکوم کنیم.» لوچ همچنین از عدم حضور فیلمسازان فلسطینی در جشنواره های بین المللی اظهار تأسف کرد و گفت: «نادیده گرفتن دوستان فلسطینیان غیرممکن است و من هیچ دعوتی از سوی آن ها (صهیونیست ها) را چه به جشنواره حیفا و چه موقعیت هایی این چنینی قبول نمی کنم.»
وی همچنین در سال های اخیر پای ثابت تظاهرات ضدجنگ علیه دولت های بوش و بلر بوده است. دیدگاه های این کارگردان به خوبی در آثار او بازنمایی شد. به طوری که 45 سال فعالیتش در عرصه سینما را باید فعالیت سیاسی و اجتماعی با سینما بدانیم. وی از سال 1961 با ساخت آثار مستند درباره موضوعات اجتماعی که اطرافش می گذشت آغاز کرد. فقر، بی عدالتی و سایر بحران های اجتماعی عمده مضامینی بود که به آن ها می پرداخت. تا آنجا که حتی برخی از آثار مستند او تاثیرات بالایی بر جامعه انگلستان گذاشت. چنانکه ساخت و نمایش فیلم «کتی به خانه بیا»در سال 1965موجب ایجاد قوانین تامین اجتماعی برای اقشار خیابان خواب شد. نگاه عمیق و افشاگرانه لوچ به وضعیت وخیم طبقه کارگر در انگلستان دهه 80، که اوج دوران تاچریسم و تسلط سیاست های استعماری و سرمایه داری بود، باعث شد تا فیلم هایش برای مدتی در آن کشور ممنوع التصویر شود. اما این گونه مسایل فقط به افزایش محبوبیت این کارگردان در جهان کمک کرد.
کن لوچ در دو دهه گذشته با ساخت آثاری حرفه ای و هنرمندانه، با سبکی رئال و حول مسایل اجتماعی، خود را به جایگاه برترین کارگردانان جهان رساند. ریف رایف (1990)، سنگباران (بارش سنگ ها) (1993)، سرزمین و آزادی (1995) من جو هستم و...از جمله این آثار بودند. اما در بین فیلم های وی کلید، لیدی برد (1994) و نان و گل های سرخ (2000) را می توان برجسته ترین آثار وی دانست. لوچ در این آثار به اوج سبک رئالیسم اجتماعی دست یافت و توانست زندگی مردم دون پایه و نگون بخت را در یک جامعه غربی مدعی رفاه و دموکراسی به نمایش بگذارد. به طوری که «نان و گل های سرخ» نظام اقتصادی بریتانیا را مورد نقد قرار داد و به تحلیل تصویری این موضوع پرداخت که این جامعه چگونه در اثر تقابل های طبقاتی ناشی از بی عدالتی روبه فرسایش و سقوط می رود.
از مضامین این فیلم های کن لوچ نمایان است که اعتراض وی به دولت های غربی و مخالفتش با آنها بیشتر بر سر مسایل اقتصادی و تفاوت نگاهش در نوع اداره جامعه محدود می شود. انتقاداتی که در اثر نگرانی از عدم تداوم حیات سیاسی غرب بود. به عنوان مثال وی در گفت وگو با روزنامه تاگس اشپیگل گفت: «ما در حال تخریب جهان اطراف خود هستیم و به همین دلیل این نظام قطعا از بین خواهد رفت. افول نظام سرمایه داری امری بدیهی و مشهود است و این نظام در حال فروپاشی است.» و در آثار بعدی اش نشان داد که نوع نگاهش به مبارزه با امپریالیسم با آنچه که انقلابیون در کشورهای جهان سوم دارند متفاوت است. او بیشتر نگران خشونت و تباهی وضعیت جهانی بوده و هست. مسئله ای که با ساخت فیلم «یک بوسه صمیمی» عیان شد. این فیلم در شرایط به وجود آمده در انگلستان ، در اثر حادثه یازدهم سپتامبر ساخته شد. در این سالها سیاستمداران غربی مسئله برخورد با تروریسم را مطرح کردند و این حیله، موجی منفی علیه مسلمانان و عرب ها به وجود آورد. به گونه ای که زندگی این قشر از شهروندان غربی تحت فشار قرار گرفت و علی رغم جنگ طلبی غربی ها، این مسلمانان بودند که متهم به بحران آفرینی شدند. «یک بوسه صمیمی» واکنشی سینمایی به چنین اوضاعی بود. موضوع فیلم یک خانواده مسلمان پاکستانی الاصل مقیم انگلیس است. این فیلم تنش های ناشی از برخورد دو فرهنگ را به تصویر کشیده است. قهرمان این فیلم که پسر جوان خانواده ذکر شده است، برخلاف سنت خانوادگی اش پیوندی عاشقانه با یک دختر بریتانیایی، که فرهنگ و دین دیگری دارد، برقرار می کند و در شرایط پرتنش قرار می گیرد. از یک طرف مورد آزار مردم نژادپرست انگلیس قرار می گیرد و از طرف دیگر تحت فشار عقاید دینی خانواده اش. فیلم در واقع هر دو طرف دعوا را نقد می کند. هم غربی ها را به دلیل رفتار ناعادلانه و خودمدارانه شان و هم مسلمانان را به دلیل پافشاری بر اصول فرهنگی و دینی خودشان و راه حل دست برداشتن هر دو از تعصباتشان و برقراری رابطه دوستانه بین دو تمدن بیان می شود. این فیلم در شرایطی که غربی ها، با قدرت نظامی شان به جنگ با تمدن اسلامی آمده بودند، ساز سازش را کوک کرد و از مسلمانان خواست تا دست از سنت هایشان بردارند و عشق به غربی ها را باور کنند.
نوع نگاهی که در «باد بر مرغزار می وزد» نیز امتداد می یابد. فیلمی که به دلیل بیان قاطعانه و منتقدانه اش در برابر استعمار انگلستان مورد توجه گروه های صلح طلب و ضدآمریکایی و ضدانگلیسی قرار گرفت. اما این فیلم نیز دارای دولایه است. لایه ظاهری فیلم، انتقاد از تجاوز و لشکرکشی و سلطه طلبی است. اما لایه دوم فیلم به انتقاد از مبارزان راه آزادی و استقلال می پردازد. اگر فیلم، نظامی های بریتانیایی را جنایتکار، بی رحم و ضدبشر می داند، نیروهای مخالف آنها را نیز به همین صفات متهم می کند. حتی نتیجه مبارزه را وضعیتی بدتر از دوران حاکمیت بیگانگان به تصویر می کشد. در دوره اول مردم با هم متحد و در کنار هم بودند. اما در دوره دوم مقابل هم قرار می گیرند. تا آنجا که حتی دو برابر همرزم، با خروج اشغالگران، دشمن هم می شوند و در نهایت «تدی» حکم اعدام برادرش «دیمین» را اجرا می کند.
به این ترتیب است که برنده شدن «باد بر مرغزار می وزد» در کن، چندان هم نمی تواند عجیب باشد. چرا که دیدگاه لوچ، به مسایل امروز جهان و به خصوص خاورمیانه، رفرمیستی است و به همین جهت، در همان حال که مغایر با اهداف سلطه گرانه دولت های حاکم بر غرب است، با آنچه که اصولگرایان طرفدار مبارزه با اشغالگران در خاورمیانه می خواهند نیز فرق دارد.
با این همه این فیلم در شرایط کنونی جهان، می تواند منجر به تحریک بیشتر مخالفان اشغالگری و تلنگر به اذهان خفته شود. چرا که داستان این فیلم، به نوعی، بازنمایی حضور فعلی انگلستان در عراق و افغانستان است. اما، آقای لوچ چه بخواهد و چه نخواهد، باید منتظر مبارزه نیروهای ضداشغالگری در این کشورها باشد. همانطور که ایرلندی ها، برخلاف شکست های مقطعی، سرانجام پیروز شدند. به قول خود او، در مراسم اهدای جوایز جشنواره کن:
«اگر ما واقعیت های گذشته را بگوییم، واقعیت های امروز را هم بیان کرده ایم.»

 

 http://www.kayhannews.ir/850807/10.htm#other1000



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدتاجیک ( یکشنبه 85/8/7 :: ساعت 10:28 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تمجید کیهان از فیلم «باد بر مرغزارها می وزد» به کارگردانی کن لو
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 11662
» درباره من

درانتظاربه رنگ ارغوان
محمدتاجیک
من یک حاج کاظم استحاله شده ده سال پس از آژانس شیشه ای هستم وبیست سال طول می کشد که به سن حاج کاظم واقعی برسم

» آرشیو مطالب
پاییز 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب