سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«بهترین های امّت من، کسانی هستند که چون گرفتار بلای الهی شوند، پاکدامنی ورزند» . [ابن عبّاس ـ به نقل از رسول خدا ـ]
درانتظاربه رنگ ارغوان
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» دیدار با حسین دهلوی ـ استاد نامدار موسیقی-سما بابایی

میان پنجره و دیدن فاصله است

سما بابایی:

به خاطر میهمانی افطاری که در خانه موسیقی برگزار است، قرارمان یکی، دو ساعت جلوتر می افتد. از دو سال پیش دیگر او را ندیده ام و استاد «حسین دهلوی» هنوز چقدر دلنشین است با همه رنجیدگی ای که دارد. «میان پنجره و دیدن همیشه فاصله است».

و چه فاصله ای است میان این همه اشتیاق که بار دیگر در کنار نامی، چهره ای و استادی نشسته ای که تاریخ به راحتی از کنار نامش نخواهد گذشت و افسوسی که از شنیدن این حرف ها وجود دارد که گفته اند «هنرمند را قدر دانند و بر صدر نشانند» و این پیرمرد را نه قدر دانسته اند و نه بر صدر نشانده اند.

در خانه ای پذیرایی می شوم که هارمونی رنگ ها، سازها و طرح هایش همه حکایت از اندیشه ای دارد که یکی از پایه های موسیقی ایران را تشکیل داده اند.

می گویند آنجا که کلام از ادای معنا باز می ماند، موسیقی آغاز می شود؛ اما حتی موسیقی هم باز می ماند برای بیان آنچه در مصاحبت با این هنرمند مشاهده خواهی کرد، پس گزیر و ناگزیر «چشمم به روی هر چه می لغزید، آن را چو شیر تازه می نوشید».

«ما زیر ضربه هستیم، 60-70 سال از عمرمان را روی موسیقی گذاشتیم؛ اما متاسفانه هیچ اثری نداشت». اینها را در ابتدای سخن می گوید. از اجرای باله «بیژن و منیژه» که یک موسیقی توصیفی است در لندن خبر می دهد و با افسوس می گوید؛ «ای کاش این آثار در ایران اجرا می شد؛ اما متاسفانه در کشور ما موسیقی قرن هاست که جایگاه خود را از دست داده است».

عکس بزرگی از پدر استاد به همراه تاری که همیشه همراهش بوده است بر دیوار خودنمایی می کند. پدر استاد از شاگردان «شهنازی» بود و بنابراین گوش او از کودکی به ظرایف موسیقی ایرانی آشنا شد و خود در زمینه تکنیک های بین المللی موسیقی نیز به آگاهی رسید؛ «از آنجا که پدرم خود اهل موسیقی بود از کودکی موسیقی کار می کردم؛ اما از آنجا که اعتقاد دارم موسیقی و سایر هنرها نشان دهنده رشد فرهنگی و وضع اجتماعی هر ملت هستند، در جوانی به این نتیجه رسیدم که موسیقی قدیم ما به تنهایی نمی تواند با شرایط زندگی اجتماعی ما هماهنگ باشد، بنابراین، تلاش های زیادی کردم تا موسیقی سنتی را با شرایط روز هماهنگ کنم و در این رابطه تنها به ذوق خودم اکتفا نکردم و گفتم باید رفت و یاد گرفت. با زحمت زیاد یک معلم تحصیلکرده پیدا کردم و از سال 1332 نزد استاد «حسین ناصری» کار کردم، بعد یک استاد از اتریش به دعوت دانشگاه تهران به ایران آمد با نام پروفسور توماس کریستین داویه که مدتی نیز با او کار کردم».

و بدین ترتیب، استاد در هر دو زمینه موسیقی ایرانی و کلاسیک مطالعات و فعالیت های بسیاری انجام داد و حالا کسی که تاکنون قطعات بسیاری در زمینه موسیقی ملی و محلی ایران برای ارکستر، آواز و ارکستر، سازهای تکنواز و ارکستر نوشته و اپراهایی چون خسرو و شیرین (با نگاهی به داستان نظامی گنجوی)، بیژن و منیژه (براساس داستان شاهنامه) و اپرای مانا و مانی (به مناسبت روز جهانی کودک در سال 1979) تصنیف کرده، با «افسردگی» دست و پنجه نرم می کند؛ «افسرده ام که چرا چنین شغلی را انتخاب کرده ام؛

مشکلات کار موسیقی در ایران زیاد است و راه حلی برای آن وجود ندارد؛ به موسیقی ای که این همه ارزشمند است به دیده تحقیر نگاه می شود و به همین خاطر موسیقی ها تا این اندازه عقب است، چون همیشه جلوی آن را گرفته اند در حالی که فعالیت در زمینه شعر آزاد بوده و بنابراین ما بیش از پنج هزار شاعر صاحب دیوان داریم و صدها شاعر بزرگ».

بعد از درگذشت استاد صبا (1336) رهبری ارکستر شماره یک هنرهای زیبا به دهلوی واگذار می شود و او از زمانی که نخستین تصانیف خود را در زمینه موسیقی ایرانی آغاز می کند از تعدادی از سازهای ایرانی نیز به طور مستقل بهره می گیرد؛ سخن از آن روزها که به میان می آید، استاد شوری تازه می گیرد؛ «ما در سالن های مختلفی برنامه داشتیم.

تالار رودکی (وحدت)، فرهنگ، دانشگاه ها و بسیاری از کشورهای خارجی؛ در یکی از سفرهایم به افغانستان، تعدادی از اهالی موسیقی آنجا تم ها و آهنگ های خودشان را به من دادند که من از روی آنان قطعه ای نوشتم؛ در سال 1336 هم اثری برای 10 تار و ارکستر نوشتم که چند وقت پیش این اثر ضبط شد. البته ضبطش چندان خوب نیست و می خواهم بالانس صدای سازها را در آن تغییر بدهم».

می خندد و می پرسد که شما سال 1336 چند ساله بودید؟ بعد خودش جواب می دهد؛ «به حتم آن موقع هنوز به دنیا نیامده بودید؛ اما فکر کنید بعد از این همه سال من هنوز خودم نمی توانم ارکستری مستقل تشکیل دهم و این آثار را همان طور که دوست دارم، ضبط کنم. آخر با حقوق بازنشستگی که نمی شود این کارها را کرد، انجام این کارها نیاز به حمایت های دولتی دارد که آن هم فعلا امکان پذیر نیست».

ارکستر استاد دهلوی آن سال ها برنامه های متعددی به همراه خوانندگانی چون خاطره پروانه، احمد ابراهیمی و تعدادی دیگر اجرا کرده و همزمان با افتتاح تلویزیون نیز نخستین ارکستری بود که در آن به اجرای برنامه پرداخته است.

تا به حال چند بار این جمله را از هنرمندان مختلف شنیده اید که آثاری که خلق کرده اند برایشان حکم فرزندانی را دارد که نمی توانند بگویند کدام یکشان را بیش از بقیه دوست دارند و حالا این استاد ارجمند هنوز بسیاری از فرزندانش را به چشم ندیده است و این دردی است بس بزرگ؛ «مثل مادری هستم که 28 سال است فرزندش را به دنیا آورده، اما هنوز نتوانسته آن را ببیند».

نمی توانی پای صحبت های استاد حسین دهلوی بنشینی و از افسوس عدم اجرای اپرای «مانا و مانی» در او اثری نبینی؛ «حدود 30 سال پیش یونسکو به مناسبت روز جهانی کودک اعلام کرد که هر کشوری هدیه ای برای کودکان جهان بفرستد. من هم این اپرا را نوشتم و سه سال شبانه روز رویش کار کردم.

می خواستم اثری آموزنده برای بچه ها باشد. در این اپرا همیاری و کمک کودکان را آموزش دادم و اینکه اگر همبستگی وجود داشته باشد، می توانند بر مشکلات فایق آیند. این اپرا داستان زندانی شدن بره ای توسط «لـله گرگه» است که سرانجام دوستانش او را نجات می دهند».

کلامش بار دیگر بوی حسرت می گیرد. توضیح می دهد که بارها با مقامات فرهنگی در این خصوص صحبت کرده که اگر این اثر به شکل صحیحی اجرا شود، می تواند معرف خوبی برای فرهنگ و موسیقی ما باشد؛ «ما هنوز برای بسیاری ناشناخته ایم و بنابراین اگر امکاناتی فراهم شود تا این آثار جهانی شوند، خیلی ها دیگر فکر نمی کنند که ما هنوز شتر سواریم، اما متاسفانه انگار قرار نیست این اتفاق بیفتد ضمن اینکه در این اثر باید صدای زن وجود داشته باشد که می گویند قدغن است و ما می گوییم نوای زن نخستین صدایی است که هر انسانی از بدو تولد آن را می شنود و به آن خو می گیرد. اجرای این اپرا همچنین مستلزم صرف هزینه های بسیاری است که کسی تمایل به صرف آن ندارد».

البته چندی قبل «نادر مشایخی»، رهبر ارکستر سمفونیک تهران، اعلام کرد که قرار است بخش هایی از این اپرا توسط ارکستر به اجرا درآید؛ اما استاد به این موضوع هم امید چندانی نبسته است؛ «در اپرا فقط کلام ترجمه می شود، بنابراین اگر اپرایی با آگاهی کامل و از روی استاندارد نوشته شده باشد، همه جای دنیا، یعنی هر جایی که صاحب ارکستر سمفونیک باشد، قابل اجراست؛ برای مثال، من براساس «بیژن و منیژه» یک موسیقی توصیفی نوشتم که هنرمندان کشورهایی مثل انگلیس و فرانسه که قسمت هایی از آن را شنیده بودند، از من برای اجرای آن اجازه خواستند».

حسین دهلوی تقریبا 10 سال به عنوان رئیس هنرستان موسیقی فعالیت کرد و در این مدت شاگردان بسیاری را پرورش داد که هم اکنون تعداد زیادی از آنان از چهره های مطرح و شناخته شده موسیقی ایرانی هستند. در همین هنرستان بود که او با همسرش خانم «سوسن اصلانی» پیمان زناشویی بست.

«موسیقی هنری است که اگر از کودکی روی آن کار نشود، توفیقی پیدا نخواهد کرد. در این بین تنها پدر و مادران هستند که می توانند بفهمند آیا کودکانشان صاحب ذوق موسیقی هستند یا نه، البته وقتی هنری در جامعه اعتبار نداشته باشد، کودکان هم نمی خواهند به راهی بروند که آینده آن نامعلوم است. من به پسر خودم وقتی می خواست موسیقی را به عنوان رشته تحصیلی خود انتخاب کند، گفتم که تو نسل سوم از خانواده ما هستی که به خاطر موسیقی ضربه خواهد خورد».

اینها را می گوید، عینک را از چشم در می آورد و اندکی چشم هایش را می مالد تا خستگی در کند، چیزی به افطار نمانده است و او راه زیادی تا خانه موسیقی در پیش دارد؛ اما بار دیگر تاکید می کند؛ «نباید قدرت موسیقی را نادیده گرفت بخصوص برای کودکان، موسیقی بهترین وسیله آموزشی برای کودکان است، اصلا نباید به شکل مستقیم به کودکان نصیحت کرد بلکه باید از طریق نمایشنامه، اپرا و داستان به کودکان آموزش داد؛ البته نمی شود ادعا کرد که تمام کودکانی که موسیقی کار می کنند، نظم پذیر می شوند، اما بدون شک برای بسیاری این اتفاق می افتد چراکه موسیقی با نظم همراه است».

«مانا و مانی» اگرچه بعد از این همه سال در ایران اجرا نشده، اما بخش هایی از آن در آلمان، اتریش، انگلستان و فرانسه ضبط شده است؛ «تا به حال آواز هیچ گرگی در دنیا ساخته نشده است. معمولا خود کشورها و حکومت ها از آثار فرهنگی شان دفاع می کنند، اما درباره این اپرا این اتفاق که نیفتاده است هیچ، من سه سال و نیم پیش کانادا بودم با دفتر یونسکو در ایران تماس گرفتم که من می توانم این اثر را به مرکز اپرای کانادا معرفی کنم، اما اگر این اتفاق از طرف شما بیفتد، رسمیت بیشتری خواهد داشت.

آنان نیز به بخش فرهنگی سفارت ایران در کانادا ارجاع دادند؛ الان سه سال و نیم از آن روز می گذرد (بلند می شود و نامه ای را می آورد که حکایت از همین موضوع دارد) تا الان هیچ خبری نشده است. یکی از مهمترین دلایل این موضوع این است که هیچ گاه خود اهالی موسیقی در راس امور موسیقی قرار نگرفته اند، مگر نه اینکه تنها یک پزشک می تواند رئیس بیمارستان باشد، چرا درباره موسیقی این اتفاق نمی افتد؟» و همه این شرایط است که استاد را سال ها وادار به سکوت کرده است؛ «نتوانستم کار جدیدی بکنم، اگر همین آثار اجرا شود، برایم کافی است».



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدتاجیک ( یکشنبه 85/8/7 :: ساعت 9:42 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تمجید کیهان از فیلم «باد بر مرغزارها می وزد» به کارگردانی کن لو
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 9
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 11693
» درباره من

درانتظاربه رنگ ارغوان
محمدتاجیک
من یک حاج کاظم استحاله شده ده سال پس از آژانس شیشه ای هستم وبیست سال طول می کشد که به سن حاج کاظم واقعی برسم

» آرشیو مطالب
پاییز 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب